کد مطلب:45736
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:27
با توجه به گستردگي و پيچيدگي مسائل روز آيا مي شود مرجعيت هم تخصصي شود؟
بحث تفكيك تخصص ها در مرجعيت، در كتب فقهي و اصولي به عنوان (تجزيه تقليد) مطرح شده است. تجزيه در لغت به معناي: تقسيم كردن، چيزي را به چند جزء و قسمت تقسيم كردن است، {V(العين، مفردات راغب، مجمع البحرين، المنجد و فرهنگ نوين)V}. در اصطلاح اجتاهاد و تقليد بدين معنا است كه اگر فقيهي در همه ابواب فقهي قادر بر استنباط نيست، بلكه در بعضي از ابواب فقهي است و چنين فقيهي «متجزّي» و چنين عملي «تجزيه تقليد» است و چنانچه فقيه در همه ابواب فقه متخصص و قادر بر استنباط باشد، مجتهد مطلق نام دارد. با توجه به دلايلي كه در ذيل مي آيد، همان طور كه تقليد براي عموم مردم، يك امر ضروري و اجتناب ناپذير است، تفكيك تخصص ها و طبعاً تعدد مرجع جايز و در برخي موارد ضروري است؛ بدين بيان كه معمولاً فرد جامع در همه علوم كمتر يافت مي شود - شايد اصلاً پيدا نشود - كه به تمام علوم مسلط بوده و در مقام استفتاء نيز فرصت كافي و ذهن آماده براي بررسي و پاسخ همه مسائل داشته باشد و در نتيجه براي دستيابي سريع به فتواي صحيح و گويا و راه گشا، چاره اي نيست جز اين كه لااقل در هر چند موضوع مرتبط با هم - مثل عبادات يا امور اقتصادي - يك نفر متخصص و حاضرالذهن باشد و مردم در آن مبحث به متخصص مربوطه (مرجع تقليد در آن مبحث) رجوع كنند. (تفكيك تخصص ها) و طبعاً مردم به جاي يك مرجع، چند مرجع خواهند داشت (تعدد مرجع). {Tبررسي دلايل:T} دلايل اين كه «تفكيك تخصص ها و تجزيه تقليد جايز، بلكه در شرايطي لازم و ضروري است» همان ادله وجوب تقليد از افقه است. در تمام آن ادله، ملاك پيروي جاهل از افقه يا فقيه از افقه بوده و هيچ دليلي وجود ندارد كه فقيه بايد در جميع مسائل ديني افقه باشد. توضيح آن كه: اولاً، بنا بر فطرت و عقل مي بايستي به فرد اصلح رجوع نمود كه در متجزّي افقه نيز صادق است. سيره عقلائيه چنين است كه در همه امور به بهترين و قوي ترين متخصص رجوع مي كنند و حتي به كساني كه تخصص خاصي دارند و عالم عمومي نيستند توجه بيشتري مي نمايند مثلاً به كسي كه متخصص چشم است و همه عمر تجربي و علمي خود را صرف چشم كرده، بيشتر رجوع مي كند و نظراتش بيشتر مورد قبول است تا كسي كه در همه مسايل پزشكي كار مي كند و وقت و استعداد خود را در جاهاي مختلف پخش كرده است. ثانياً، آيات و روايات مختلفي كه در ضرورت افقهيّت وارد شده مطلق بوده و مقيّد به اجتهاد مطلق نيستند بلكه شامل مجتهد متجزّي نيز مي شوند. ثالثاً، سيره معصومين نيز چنين بوده، خصوصاً اگر ملاحظه شود كه شاگردان امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) در موضوعات گوناگون پرورش يافته بودند، مثلاً هشام بن حكم كه از شاگردان امام صادق(ع) است عموماً بحث هاي اعتقادي دارد و ابو حمزه ثمالي كه عموماً بحث هاي اخلاقي دارد و در مسائل فقهي (فقه مصطلح) نيز شخصيت هايي چون محمد بن مسلم، زراره و عبدالله بن ابي يعفور و... كه از فقهاء و مورد وثاقت امام معصوم(ع) بودند در برخي مسائل با توصيه خود امام(ع) به فقهاء ديگر مراجعه مي نمودند، {V(ر.ك: معجم رجال الحديث، رجال نجاشي و رجال كشي)V}. بنابر دلايل فوق، تفكيك مرجعيت بر اساس تخصص ها و به عبارت ديگر تجزيه تقليد و تجزيه در فقاهت، جايز و بلكه در موارد خاص لازم و ضروري بوده و بنابراين امكان تحقق عمل آن در آينده نيز وجود دارد. اكنون نيز فقها به دو دسته متجزّي و مطلق تقسيم مي شوند. البته چيزي كه تخصصي شدن ابواب فقهي را هنوز به صورت كاملاً مجزا و به شكل عام و گسترده ايجاب نكرده است وجود مباني و پيش نيازهاي مشترك استنباط است، {V(ر.ك: سيد هدايت الله طالقاني، مرجعيت، ص 29)V}.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.